خوشا آن دل که جانانش تو باشی
خنک باغی که ریحانش تو باشی
به رشک آید قد طوبی در آن باغ
که سرو ناز پستانش تو باشی
علاج درد بی درمان نجوید
دوا جوئی که درمانش تو باشی
خبر ها می دهد هدهد دگر بار
سبا را تا سلیمانش تو باشی
در آن مجلس شکر ریزد به خروار
که طوطی سخن دانش تو باشی
مرا ابن احسام این مرتبت بس
که جانانش تو و جانش تو باشی
سزد گر بر همه خوبان کند ناز
بتی کالحق غزلخوانش تو باشی
غزل خوشا آن دل که جانانش تو باشی از محمد بن حسامالدین حسن بن شمسالدین محمد خوسفی.
ابنِ حسام در سال ۷۸۲ یا ۷۸۳ هجری در روستای خوسف در منطقه قُهستان به دنیا آمد.