مهر بر روی یار باخته رنگ است
ماه پس از حسن آن نگار به تنگ است
روز فراقت شدیم دست و گریبان
روی فراغت ندیدهایم چه رنگ است
دل که فروغی ز نور عشق ندارد
نیست دگر دل کلیسیای فرنگ است
نام مبر آنکه را مقید نام است
عشق چه داند کسی که در غم ننگ است
گر چه نگاهش به عشوه بر سر صلح است
غمزه و نازش هنوز بر سر جنگ است
دست، حمایل بدوش و چشم به ساقی
گوش به آواز نای و نغمه به چنگ است
مرد قلندر ز هیچ باک ندارد
کاول گام فنا بکام نهنگ است
زخم جراحت برم، چو مرهم راحت
راحت مرحم برم، چو زخم پلنگ است
گو همه عالم بمیر او به چه باک است
گو همه آدم بمیر، او به چه ننگ است
عیش جوانی شد و تو در غم پیری
قافله شد، خیز هان چه جای درنگ است
بس که قد من کشید بار فراقت،
دال بر قامتم چو تیر خدنگ است
وصف دهانش رضی چه حد بیان است
ختم کن این قصه را که قافیه تنگ است
رضیالدین آرتیمانی
میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است . وی در سال ۹۷۸ قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان بدنیا آمد.در ایام جوانی به همدان رفت و در آنجا مشغول تحصیل شد و از شاگردان میر مرشد بروجردی گردید. رضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس که معاصر وی بود قرار گرفت و در جمع منشیان میرزایان شاه درآمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان صفوی شد.
مهر بر روی یار باخته رنگ است از جمله غزل های زیبای این شاعر ایران است.