دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم
جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
دیده گریان، سینه سوزان، دل طپان، جان مضطرب
شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان
پیش ما بود آنچه او را از خدا میخواستیم
تا شود بی ظرفی این ناحریفان آشکار
جرعهای زان بادهٔ مرد آزما میخواستیم
معتکف بوده است در جان آنکه جان جویاش بود
همنشین بودست با ما آنکه ما میخواستیم
غیرت اغیار در گوش رضی شد پای بند
ور نه ما آمادگی را از خدا میخواستیم
رضیالدین آرتیمانی
میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است . وی در سال ۹۷۸ قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان بدنیا آمد.در ایام جوانی به همدان رفت و در آنجا مشغول تحصیل شد و از شاگردان میر مرشد بروجردی گردید. رضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس که معاصر وی بود قرار گرفت و در جمع منشیان میرزایان شاه درآمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان صفوی شد.
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم از جمله غزل های زیبای این شاعر ایران است.