تیرداد نیوز

کد خبر: ۱۵۸۱
تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ - 21:05 - 10 August 2019

نامه گرشاسب به خاقان

نامه گرشاسب به خاقان بخشی از منظومه اسدی توسی شاعر و حماسه سرای قرن پنجم هجری قمری.نامه گرشاسب به خاقان شعری از منظومه گرشاسپ‌ نامه.

نامه گرشاسب به خاقان

چـــــــــــو در کشورش پهلوان سپاه

در و دشت زد خیمه بـی‌راه و راه

نویسنده را گفت هین خامه گیـــــــر

به خاقان، یکی نامه کن بــر حریر

بخوانش بــــــــه فرمانبری پیش باز

بگو باژ بپذیر، یا رزم ســـــــــــاز

به دست دبیـــــــــــر اندرون شد قلم

یکی ابر زرین کش از مشک نــــم

همی تاخت اشــــــک گلاب و عبیر

ز صحرای سیمین ز دریــــای قیر

چـــــــــو غواص زی درّ داننده راه

همی‌زد به دریای معنی شنــــــــاه

هــر آن در که شایسته دیدی درست

بسفتی بــــــــه الماس دانش نخست

چـــــــــو سفتی برو مشک برتاختی

وز اندیشه‌اش رشته‌ها ســــــــاختی

همه نامه از در فرهنگ و هـــــوش

بیاراست چـون تخت گوهر فروش

به نام جهان داور آغاز کــــــــــــرد

که از تیـــره شب روز را باز کرد

گــران ساخت خاک وسبک باد پاک

روان گـــــرد گردون و آرام خاک

گهرها نگارید و تـــــــــن‌ها سرشت

سپردن رهش بــــــر خردها نوشت

که گیتی به شــــــــاه آفریدون سپرد

بدو سیرت بـــــــــــد ز کشور ببرد

ز ضحـــــــــــاک ناپاک بستند شهی

برای فریدون بـــــــــــــــــــا فرّهی

نبشته شد ایـــــــــــــــن نامه دلفروز

ز گرشاسب فـــــــــرخ شه نیمروز

به خاقان یغــــــــر شاه توران زمین

که مهرست شـــاهی و نامش نگین

بدان ای ســـــــــــــــــزا پیشگاه بلند

که اختر یــــــکی رأی روشن فکند

سپهر از دل هـــــــــــــر بربود درد

ز چهر شهی بخت بزدود گـــــــرد

جهان نوعروسی گرانمایه شـــــــــد

شهی تاجش و داد پیرایه شــــــــــد

زمانه نگاریدش از فـــــــــرّ و چهر

ستاره نثار آوریــــــــــــــدش سپهر

زدین جامه کرد ایــــــزد اندر برش

فلک زایمنی کله زد بـــــــر سرش

چــــــــو این نوعروس از دَرگاه شد

فریدون فرخ بــــــــــــر او شاه شد

به فـــــرّ کیی و اختر خوب و بخت

ز ضحاک تــازی ستد تاج و تخت

برآمد به مه دیــــــــــــن یزدان پاک

سر جاویی‌ها فروشد به خــــــــاک

از ایـــــران کنون من به فرمان شاه

بدین مرز آن بــــــــــــرکشیدم سپاه

که ایی به فرمانبری شـــــــــــــاه را

بـــــــــوی خاکبوس آن کیی گاه را

نخست از تـــــــــو خواهیم پرداختن

پس آن گـــــه به فغفور چین تاختن

بدین نامه سر تا بــــــه سر پند تست

به کـــار آری ار، بخت پیوند تست

چــــــو خواندی ز پیش آی پرداخته

همه راه نزل و علف ساختــــــــــه

ســـــــــــــزا باژ بپذیر و هدیه بساز

و گرنه به جنگ آر لشکر فـــــراز

گه رزم پیروزی او را ســــــزاست

که بر دین کنــد رزم بر راه راست

چـــــو پردخته شد نامه را مهر کرد

فرستاد گردی شتابان چو گــــــــرد

فرستاده چون پیش شــــه شد، زمین

به رخسارگان رفت و کرد آفــرین

به اسپ سخــــــــن داد پیش‌اش لگام

بــــــــــــــر آهخت تیغ پیام از نیام

به میدان دانش ســـــــــواری گرفت

چــــــــو بشنید شه بردباری گرفت

بدو گفت شاه تـــو از تخک کیست

به‌نزدیک او رسم ضحاک چیست

چـــــه ورزد از آیین دین کم و بیش

چه گوید ز یـــزدان و از راه کیش

چنین داد پاسخ کــــــه شه را نخست

خـــــــرد باید و رأی و راه درست

کف راد و داد و نـــــــــــژاد و گهر

نکوکاری و راستگویی و فـــــــــر

فریدون شــــــــــه را بدینسان هزار

هنر هست و هم یاری از روزگـار

فزون‌زان به‌کوه اندرون‌نیست سنگ

که درگنج او گوهرست رنگ‌رنگ

رهش دیــــــــــــــن یزدان کیومرثی

نژاد و بزرگیش طهمورثــــــــــــی

به دل کیـــــش ضحاک را دشمنست

به‌نزدش چه اوی و چه اهریمنست

بد و نیـــــک از ایزد شناسد درست

یکی داندش هم بــــــــه دین درست

جهان گوید ایـــــــــــــزد پدید آورید

همو بازگـــــــــــــــــرداندش ناپدید

به پول چنیود که چون تیغ تیــــــــز

گذارست و هم نامه و رستـــــــخیز

بپرسد خدای از همه خوب و زشت

بدان راست دوزخ، بهان را بهشت

برش پارسا مرد نامی ترســــــــــت

هم از زر دانش گرامــــــی ترست

چنانست دادش که روباه پیــــــــــــر

برد بچه را تا دهــــــــــد شیر شیر

چــــــــو بشنید خاقان پسندید و گفت

گراین هست شاه تـــرا نیست جفت

ولیکن چو پرسیدم از تو بســـــــــی

بمان تا بپرسم ز دیــــــــــگر کسی

اگـــــــر چند فرزند چون دیو زشت

بود نزد مادر چــــــــو حور بهشت

هنر آن پسندیده‌تـــــــــر دان و بیش

که دشمن پسندد بـــــه ناکام خویش

نباید کـــــــــــه شاهان پژوهش کنند

مـــــرا همچو غمران نکوهش کنند

برآساس یک هفته تــــــــا روی کار

ببینیم و پاسخ کنیم آشکـــــــــــــــار

بفرمود کاخی ســـــــــــــزاوار اوی

بسازند درخور همه کــــــــار اوی

ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی شاعر، نویسنده ایرانی قرن پنجم هجری و سرایندهٔ اثر حماسی گرشاسپ‌ نامه است.وی در سال ۴۶۵ هجری در گذشت.گرشاسپ‌ نامه چکامه یا منظومه‌ای از جمله آثار حماسی ملی ایران می‌باشد که در حدود ۷۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ بیت دارد و در بحر متقارب (همچو شاهنامه) سروده شده است.

مطالب پیشنهادی
ارسال نظر
علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
ماده واحده تشکیل شورای ملی راهبردی و سازمان ملی هوش مصنوعی ابلاغ شد

ماده واحده تشکیل شورای ملی راهبردی و سازمان ملی هوش مصنوعی ابلاغ شد

قالب فراخوان برنامه جامع تاب آوری شهری محقق می شود

قالب فراخوان برنامه جامع تاب آوری شهری محقق می شود

حمایت بنیاد ملی علم ایران از طرح های پژوهشی و رساله های مرتبط با فلسطین

حمایت بنیاد ملی علم ایران از طرح های پژوهشی و رساله های مرتبط با فلسطین

پایش ناوگان ترانزیت با محوریت بومی سازی و فناوری های نوین

پایش ناوگان ترانزیت با محوریت بومی سازی و فناوری های نوین

تدوین استاندارد محصول محور شیشه های کم گسیل

تدوین استاندارد محصول محور شیشه های کم گسیل

پیشنهاد روز

هشدار بارش رگبار و رعد و برق در این استان ها صادر شد

60 لیتر سهمیه بنزین آذرماه امشب واریز می شود

این بازنشستگان منتظر واریز حقوق باشند

آتش سوزی خیابان ناصرخسرو بدون مصدوم مهار شد

تعرفه واردات خودرو به 20 درصد کاهش یافت

طرح ترافیک جدید تهران کنسل شد

خط ویژه بزرگراه همت پولی می شود