تیرداد نیوز

کد خبر: ۷۹۴
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۸ - 21:48 - 19 July 2019

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

غزل گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب غزل شماره 14 حافظ به همراه تعبیر و معنی غزل گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب از حافظ بزرگترین غزل سرای ایران.

غزل شماره 14

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

گفتمش مگذر زمانی گفت معذورم بدار

خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب

خفته بر سنجاب شاهی نازنینی را چه غم

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

ای که در زنجیر زلفت جای چندین آشناست

خوش فتاد آن خال مشکین بر رخ رنگین غریب

می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت

همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب

بس غریب افتاده است آن مور خط گرد رخت

گر چه نبود در نگارستان خط مشکین غریب

گفتم ای شام غریبان طره شبرنگ تو

در سحرگاهان حذر کن چون بنالد این غریب

گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند

دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب

مطالب پیشنهادی
ارسال نظر
علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
رئیس جمهور مردمی و انقلابی ایران به جمع شهیدان پیوست

رئیس جمهور مردمی و انقلابی ایران به جمع شهیدان پیوست

پیام تسلیت معاون علمی رئیس جمهور در پی شهادت دکتر رئیسی و همراهان

پیام تسلیت معاون علمی رئیس جمهور در پی شهادت دکتر رئیسی و همراهان

پیام تسلیت رئیس سازمان توسعه همکاری های علمی و فناورانه بین المللی

پیام تسلیت رئیس سازمان توسعه همکاری های علمی و فناورانه بین المللی

دهقانی را مامور تدوین طرح حمایتی از فعالان فضای مجازی کرد

دهقانی را مامور تدوین طرح حمایتی از فعالان فضای مجازی کرد

به یک تصویر کوچک از پزشکی شخصی شده در نظام سلامت بسنده کرده ایم

به یک تصویر کوچک از پزشکی شخصی شده در نظام سلامت بسنده کرده ایم

کوچه باغ فرهنگ و تاریخ