تیرداد نیوز

کد خبر: ۸۳۵۱
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - 21:37 - 24 November 2019

جنبش مردان اسطوره آفرین

جنبش مردان اسطوره آفرین (The mythopoetic men’s movement) که در دهه 1980 میلادی در ایالات متحده آمریکا ظهور کرد، نوعی جنبش خودیاری روانشناختی است.

جنبش مردان اسطوره آفرین

جنبش مردان اسطوره آفرین (The mythopoetic men’s movement) که در دهۀ 1980 میلادی در ایالات متحده آمریکا ظهور کرد، نوعی جنبش خودیاریِ روانشناختی است که از طریق بررسی شخصیت ها در داستان های اساطیری معنای معنوی را در زندگی مردان جستجو کرده و یافته های آن را برای رشد شخصی بکار میبرد. رابرت بلای نویسنده کتاب «آیرون جان» به عنوان بنیان گذار این نهضت شمرده می شود. بلای معتقد بود که ظهور تمدن صنعتی باعث دور افتادن پدر از خانه و خانواده و به دنبال آن کمرنگ شدن نقش وی در تربیت فرزندان (به ویژه پسران) شده است. این غیبت و کمرنگ شدن نقش پدر در خانواده، جامعه را به سمت مشکلات اجتماعی و سیاسی فعلی سوق داده است. جنبش مردان اسطوره آفرین بر این عقیده متمرکز است که مردان نیاز به کشف دوبارۀ مردانگی مثبت که تحت الشعاع فرهنگ غالب قرار گرفته دارند.این جنبش از داستان، شعر، اسطوره ها و آیین های معنوی به عنوان ابزاری برای بازیابی مردانگی مثبت گم شده استفاده می کند.رهبران این جنبش به مردها وعده می دادند که به آنان کمک خواهند کرد تا بتوانند با کشف هویت مردانۀ قدرتمند و مثبت (بجای یک هویت مردانۀ سمی و خشن) تبدیل به مردان بهتری شوند.

Mythopoetic به چه معناست؟

اصطلاح Mythopoetic نخستین بار توسط شپرد بیلیس (Shepherd Bliss) برای جدا کردن ایده های خود از گردهمایی های مردانۀ رابرت بلای و فلسفۀ عصر جدید که از آن پدید آمده بکار رفت. شپرد بیلیس در مقاله ای با عنوان «جنبش مردان اسطوره آفرین» در کتاب «سیاست مردانگی» بیان می کند «من ابتدا واژۀ Mythopoetic را در اواسط دهۀ 80 میلادی برای توصیف رشد و گسترش جنبش مردانی که به دنبال بازنگری در مردانگی بودند معرفی کردم. در آن زمان این جنبش را به خاطر مشهودترین فعال خود «جنبش مردان رابرت بلای» می نامیدند.من دوست نداشتم این جنبش فقط به یک نفر مرتبط باشد.واژه باستانی Mythopoetic به معنای اسطوره و شعر و یا اختصار آن دو نیست بلکه برگرفته از واژۀ Mythopoesis به معنای «اسطوره آفرینی مجدد» است. بنابراین اصطلاح Mythopoetic یعنی دوباره ساختن و رویکرد «اسطوره آفرینی مجدد» در واقع به معنای تجدیدنظر کردن در مردانگی دوران ماست» به باور شپرد بیلیس، مردان، زنان و کودکان از مردانگی های جدید منفعت خواهند برد!

پیدایش و شکل گیری جنبش مردان اسطوره آفرین

در ارتباط با نقطۀ آغازین «جنبش مردان اسطوره آفرین» نظرات متفاوتی توسط کارشناسان مختلف مطرح شده است. برخی از پژوهشگران، خاستگاه این جنبش را تا عصر رمانتیک قرن نوزدهم و همچنین آخرین نوشته های کارل گوستاو یونگ، روانشناس برجسته و بنیانگذار روانشناسی تحلیلی دنبال کرده اند. عده¬ای دیگر نیز معتقد هستند که «جنبش مردان اسطوره آفرین» به دنبال ظهور «جنبش ضد فرهنگ» در دهۀ 70 میلادی شکل گرفته است. با این حال، انتشار مصاحبۀ رابرت بلای (1982 میلادی) در مجلۀ عصر جدید، معمولاً به عنوان نقطۀ آغازین «جنبش مردان اسطوره آفرین» در نظر گرفته می شود. رابرت بلای (Robert Bly) شاعر، نویسنده و مترجم آمریکایی است که مشهورترین اثر خود بنام «آیرون جان» را در سال 1990 میلادی به رشته تحریر درآورده است. این کتاب موفق شد هفته ها در فهرست کتاب های پرفروش نیویورک تایمز قرار بگیرد.

«آیرون جان» نخستین کتابی در رابطه با مسائل مردان است که توانست با پوشش گستردۀ رسانه ای در سطح بین المللی مطرح شود. با انتشار کتاب «آیرون جان» اصطلاح «جنبش مردان» برای اولین بار در سطح بین المللی مورد توجه قرار گرفت و برجسته شد.حتی در آن دوران «جنبش مردان اسطوره آفرین» گاهی بنام «جنبش مردان» نیز شناخته می شده است.کتاب «آیرون جان» پس از انتشار نه تنها به اثری پیشگام در «جنبش مردان اسطوره آفرین» تبدیل شد بلکه امروز نیز به عنوان برجسته ترین متن این جنبش شناخته می شود.

رابرت بلای در مصاحبۀ خود با کیت تامسون (Keith Thompson) که در سال 1982 میلادی منتشر شده در رابطه با پدیدۀ «مردان نازک دل» بیان می کند «من امروز پدیده ای را در سراسر کشور می بینم که نام آن را «مردان نازک دل» می گذارم. بعضی اوقات که به مخاطبان خود نگاه می کنم، شاید نیمی از مردان جوان همان چیزی باشند که آن را نازک دل نامیده ام. این افراد دوست داشتنی و با ارزش هستند و من دوستشان دارم. آنان هیچ علاقه ای به جنگ افروزی، آسیب به طبیعت و یا کارکردن برای شرکت ها ندارند. اما گویی چیزی در این میان درست نیست! بسیاری از این مردان خوشحال نیستند. انرژی زیادی در آنان وجود ندارد.

مردان نازک دل نجات بخش هستند اما شادی بخش و سرزنده نیستند». به اعتقاد بلای، ظهور انقلاب صنعتی سبب شد تا بسیاری از مردان در زندگی پسران خود حضور نداشته باشند و از این رو نتوانند آنان را به سوی مردانگی هدایت کنند. بلای راه حل این مشکل را ورود پسران به دنیای مردان از طریق فنون روانشناختی یونگی می دانست. روانشناسی تحلیلی یونگی می آموزد که هر مرد دارای یک کهن الگوی سایه (که در واقع غریزه اصلی حیوانی اوست) و یک آنیما (کهن الگوی زنانه) است.مردی که به خودشکوفایی رسیده باشد با هر دو کهن الگو در ارتباط است.کهن الگوها در واقع تصورات باستانی هستند که از ناهشیار جمعی حاصل می شوند. مردان اسطوره آفرین با استفاده از داستان، شعر و اسطوره ها با سایه خود مواجه شده و ورود به مردانگی را آغاز می کنند.این افراد «انرژی زئوس» که شامل هوش، سلامت، قاطعیت دلسوزانه، ارادۀ قوی و رهبری سخاوتمندانه است را به دست خواهند آورد.انرژی زئوس در واقع اقتدار مردانه¬ای است که برای مصلحت جامعه پذیرفته شده است.

پس از مصاحبه رابرت بلای «جنبش مردان اسطوره آفرین» بر سر زبان ها افتاد و با انتشار کتاب «آیرون جان» این جنبش توانست توجه رسانه ها را به سوی خود جلب کند.چنین پیشامدهایی سبب شدند تا محبوبیت جنبش روز به روز افزایش یابد.تخمین زده می شود که در اواسط دهۀ 90 میلادی، حدود 100 هزار مرد در رویدادهای مربوط به این جنبش که توسط افرادی مانند رابرت بلای، مایکل مید و جیمز هیلمن برگزار شده شرکت کرده بودند.این جنبش توانسته بود مردان زیادی را (اغلب از طبقه متوسط) به سوی خود جذب کرده و آنان را قادر سازد تا بدون آنکه به طور مستقیم جنبش فمینیستی را به چالش بکشند در فعالیت های مردانه به عنوان شکلی از روند رشد شخصی شرکت کنند.
رابرت بلای و دیگر رهبران این جنبش، تلاش می کردند تا مردان را در سفرهای معنوی با هدف کشف دوباره و احیایِ بخش های ژرف مردانه که در نتیجه صنعتی شدن جوامع گم گشته بودند راهنمایی کنند.دیدگاهی که رابرت بلای از آن طرفداری می کرد بر تفاوت های زیستی میان مردان و زنان تاکید دارد.او در سال 1990 میلادی اعلام کرد که از نگرانی های مستقیم سیاسی در رابطه با نابرابری های جنسیتی فاصله گرفته و توجه خود را بر موضوعات مرتبط با احساسات مردان متمرکز کرده است.به اعتقاد او بسیاری از ناسازگاری های عاطفی مردان ناشی از مشکلات حل نشده آنان با پدرانشان می باشد.وی از مردان می خواست تا با مردانگی درونشان از طریق برگزاری مراسم و آیین های معنوی در تماس باشند.

مردان اسطوره آفرین از نوعی مردانگی ذاتی حمایت می کنند که انعطاف پذیر نیز هست. آنان ادعای مردان هوادار فمینیسم مبنی بر سرکوبگر بودن مردانگی را رد می کنند.مردانگی مورد حمایت مردان اسطوره آفرین در واقع نوعی مردانگی است که با احساسات در تماس است، از محدودیت های شخصی باخبر است، مسئولیت پذیر و پاسخگو است و از نقاط قدرت و ضعف خود نیز آگاه می باشد.مردان اسطوره آفرین در برابر سختی ها، قوی و مقاوم هستند ولی در برابر انسان ها، لطیف و ملایم رفتار می کنند.آنان کارها را به وظایف و مسئولیت های مردانه و زنانه تقسیم نمی کنند.از این رو، علاوه بر شرکت در کارهایی که به قدرت بدنی نیاز دارند، کارهای خانگی مانند آشپزی و مراقبت از فرزندان را نیز انجام می دهند. مردان اسطوره آفرین پسران را تشویق می کنند تا به لحاظ عاطفی پاسخگوی نیازهای خود بوده و از انجام رفتارهای مخاطره آمیز غیرضروری خودداری کنند.بنابراین مردان اسطوره آفرین از نوعی مردانگی ذاتی حمایت می کنند که انعطاف ناپذیر نبوده و در واقع سیال است.

جنبش مردان اسطوره آفرین

نظر رهبران جنبش در مورد فمینیسم

رهبران «جنبش مردان اسطوره آفرین» نظرات و احساسات متفاوتی نسبت به فمینیسم داشته اند. رابرت بلای در کتاب «آیرون جان» بیان می کند «جنبش فمینیستی مردان را ترغیب کرد تا زنان را درک کنند و مجبورشان کرد تا نسبت به نگرانی ها و زجرهایی که مردان دهه 1950 میلادی برای جلوگیری از آنها تلاش می کردند آگاه شوند. هنگامی که مردان به بررسی تاریخچه زنان و حس تشخیص زنان پرداختند، برخی از آنان متوجه موضوعی شدند که آن را جنبه زنانه مردان می نامند و سپس شروع به کنکاش در مورد آن کردند» بلای معتقد است که مردان رفته رفته تبدیل به مردانی نرم خو و نازک دل شدند و زنان برآمده از جنبش فمینیستی، نقش مؤثری در تولید چنین مردانی داشته اند. زنانی که در آن زمان (و حتی امروز) چنین مردانی را به عنوان معشوق خود برمی گزیدند (البته شاید به نحوی پسرشان باشند).مردان نازک دلی که امروز دیگر خوشحال نیستند».
شپرد بلیس نیز در مورد فمینیسم می گوید «من در دهۀ 1960 میلادی توسط جنبش فمینیستی پرورش یافته و به مردانگی وارد شده ام. من از گذشته به حرف های زنانی که درباره جنسیت سخن گفته اند گوش می دادم و همچنان نیز به صحبت های آنان گوش خواهم داد.مردان باید شکایات عادلانه زنان در مورد جنسیت زدگی را بشنوند.فمینیسم تا ابد نه فقط در ذهن من بلکه در اعماق وجودم خواهد بود.فمینیسم وارد خون، بدن و قلب من شده است» این در حالی است که افرادی مانند آرون کیپنیس (Aaron Kipnis) معتقد بودند «پس از چند دهه توهین و تحقیر مردان به صورت نامحدود توسط جنبش فمینیستی، مردان دلیل خوبی برای عصبانیت نسبت به این جنبش دارند»

افول جنبش مردان اسطوره آفرین

محبوبیت «جنبش مردان اسطوره آفرین» پس از چند سال به شدت کاهش یافت. فمینیست ها و مردان هوادار فمینیسم شروع به نوشتن مقالاتی در نقد فعالیت های مردان اسطوره آفرین کرده و با برچسب هایی نظیر نژادستیز، جنسیت زده و یا همجنس خواه هراس، جنبش و رهبران آن را به آدولف هیتلر و نازی¬های آلمان تشبیه کردند.پس از آنکه این انتقادها در رسانه نیز بازتاب داده شد، محبوبیت این جنبش در اواخر دهۀ 90 میلادی کاهش یافت.از دیگر دلایل کاهش محبوبیت این جنبش، می توان به عدم نوآوری در نوشته ها و شباهت اکثر آنها به یکدیگر و همچنین نبود اراده برای تغییرات اجتماعی اشاره کرد.از این رو اغلب نشریات مربوط به این جنبش بسته شد و بسیاری از رهبران آن نیز از فعالیت دست کشیده و یا فعالیت های خود را کاهش دادند.

جنبش حقوق مردان

متونی که تا به امروز در ارتباط با تاریخچۀ جنبش حقوق مردان ((The men’s rights movement منتشر شده را به طور کلی می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد.بخش اول مطالب و مستندات انگشت شماری را در بر می گیرد که توسط طرفداران و یا اعضای فعال در «جنبش حقوق مردان» با هدف تأیید و تصدیق این جنبش به رشتۀ تحریر درآمده است.در مقابل، بخش دوم شامل آن دسته از مقالات و یا کتاب هایی می شود که مخالفان جنبش حقوق مردان (مانند فمینیست ها و مردان هوادار فمینیسم) برای تخریب و تحریف این جنبش نگارش کرده اند.از این رو برای ارائۀ یک تحلیل دقیق و به دور از هرگونه سوگیری در ارتباط با «جنبش حقوق مردان» لازم است تا با گردآوری معتبرترین منابع موجود به بررسی و مقایسۀ آنها با یکدیگر بپردازیم.

تعریف جنبش حقوق مردان

جنبش حقوق مردان در نگاه بسیاری از مخالفان خود جنبشی است که در واکنش به فمینیسم و علیه آن شکل گرفته و اعضای آن را تعدادی مرد عصبانی، سفیدپوست، جنسیت زده، همجنس خواه هراس و زن ستیز تشکیل داده اند. در مقابل، طرفداران و فعالان «جنبش حقوق مردان» این جنبش را متشکل از مردان و زنانی معرفی می کنند که برای رسیدگی و رفع مشکلات مردان و پسران در جامعه در حال فعالیت هستند.به عنوان مثال، رابرت براک وی (Robert Brockway) مدافع حقوق مردان، رئیس انجمن حقوق مردانِ استرالیا و از پژوهشگران فعال در تارنمای صدایی برای مردان (A Voice for Men) در مقاله ای با عنوان "مقدمه ای بر جنبش حقوق مردان" بیان می کند: «جنبش حقوق مردان که بعضاً به عنوان جنبش حقوق بشر مردان نیز شناخته می شود، یک جنبش کثرت گرایانه است و شامل آن دسته از مردان و زنانی می باشد که مشکلات خاص مردان و پسران در جامعه را شناسایی کرده اند.جنبش حقوق مردان متشکل از افراد و سازمان های متعددی است که آزادانه با این جنبش در ارتباط هستند.

اعضای جنبش حقوق مردان در مواقعی بنام فعال حقوق مردان ((Men's Rights Activist یا مدافع حقوق مردان Men’s Rights Advocate)) نیز شناخته می شوند. برخی از مخالفان این جنبش ادعا می کنند که جنبش حقوق مردان یک جنبش مبتنی بر خشونت است. در حالی که این موضوع نه تنها حقیقت ندارد بلکه جنبش حقوق مردان شدیداً تلاش می کند تا به صورت مسالمت آمیز و به دور از هر گونه اعمال خشونت به فعالیت خود ادامه دهد.با وجود آنکه مدت ها از پیدایش و شکل گیری جنبش حقوق مردان می گذرد اما این جنبش فقط چند سالی است که به سرعت در حال رشد بوده و توجه رسانه ای را به خود جلب کرده است.این جنبش تقریبا از سال 2010 میلادی شاهد افزایش چشمگیر اعضا بوده است.جنبش حقوق مردان به دلیل نگرانی بابت مشکلاتی که مردان و پسران با آن مواجه هستند تمرکز خود را بر روی آگاه کردن جامعه نسبت به این گرفتاری ها و همچنین بحث در مورد راهکارهایی که می توانند این مشکلات را کاهش یا رفع نمایند گذاشته است».
در ارتباط با ادعاهای مطرح شده توسط موافقان و مخالفان جنبش حقوق مردان باید این نکته را در نظر گرفت که برخی از این ادعاها درست و واقعی بوده و برخی از آنها نیز نادرست و گمراه کننده هستند.برای نمونه، پیتر رایت Peter Wright)) منتقد فرهنگی، مورخ روابط جنسیتی و مدافع مسائل مردان، در کتاب خود بنام «تاریخچۀ جنبش حقوق مردان: از 1856 تا به امروز» با تقسیم جنبش حقوق مردان به دو موج اول و دوم و مقایسۀ آنها با یکدیگر بیان می کند که اکثر اعضای جنبش حقوق مردان در موج اول (برخلاف موج دوم) را مردانی سفیدپوست و دگرجنس گرا شامل می شدند که گاهی اوقات نیز اعمال خشونت را نفی نمی کردند.همچنین وی هر دو موج «جنبش حقوق مردان» را ضد فمینیسم و مخالف مردستیزی و زن محوری معرفی کرده است. بنابراین نمی توان صرفاً به دلیل طرفداری و یا مخالفت با جنبش حقوق مردان، بسیاری از واقعیت های موجود را دربارۀ این جنبش نادیده گرفت.

پیدایش و شکل گیری جنبش حقوق مردان

در ارتباط با تاریخ شکل گیری و پیدایش جنبش حقوق مردان در غرب، اختلاف نظر فاحشی میان حامیان این جنبش و منتقدان آن وجود دارد.جامعه شناسانی مانند مایکل مسنر ((Michael Messner و مایکل کیمل ((Michael Kimmel که در رشتۀ مطالعات جنسیت نیز تحقیق و تدریس می کنند و به شدت هوادار جنبش فمینیستی هستند، باور دارند که «جنبش حقوق مردان» در واقع جنبشی اشتقاق یافته از «جنبش آزادی خواهانۀ مردان» می باشد که در واکنش به موج دوم فمینیسم پدید آمده است.

همچنین در مقالات متعددی نیز از دهۀ 1970 میلادی به عنوان تاریخ پیدایش و شکل گیری «جنبش حقوق مردان» یاد شده است. برای نمونه، جان فاکس (John Fox) در مقاله ای تحت عنوان «اعضای جنبش مردان چه نظری دربارۀ یکدیگر دارند؟» که در نشریۀ مطالعات مردان منتشر شده مطرح می کند که ظهور «جنبش حقوق مردان» را می توان مصادف با تشکیل «انجمن حقوق مردان» در سال 1973 میلادی توسط ریچارد دویل (Richard Doyle) در نظر گرفت.او در ادامه می نویسد «پس از انتشارِ کتاب "مخاطرات مرد بودن" توسط هرب گلدبرگ (Herb Goldberg) که در آن مدعی شده بود این مردان هستند که در حقیقت مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند، چندین سازمان اجتماعی حقوق مردان نیز تشکیل و آغاز به فعالیت کردند».
در مقابل، طرفداران و یا اعضای فعال در «جنبش حقوق مردان» معتقد هستند که از پیدایش این جنبش بیش از یک سده می گذرد.پیتر رایت در کتاب «تاریخچۀ جنبش حقوق مردان: از 1856 تا به امروز» مطرح می¬کند که شروع فعالیت های سازمان یافتۀ حقوق مردان به قرن نوزدهم میلادی باز می گردد.پیتر رایت در این کتاب «جنبش حقوق مردان» را به لحاظ تاریخی به دو دوره تقسیم کرده است.دورۀ نخست از سال 1856 تا سال 2009 میلادی را دربرگرفته که به عنوان موج اول حقوق مردان معرفی شده و دورۀ دوم یا همان موج دومِ جنبش حقوق مردان از سال 2009 میلادی به بعد را شامل می شود.

پیتر رایت پیدایش «جنبش حقوق مردان» را همزمان با انتشار مقاله ای در مجلۀ آمریکاییِ ماهنامۀ پوتنام (Putnam’s Monthly) با عنوان "سخنی برای حقوق مردان" می داند که توسط یک نویسندۀ ناشناس در سال 1856 میلادی در اعتراض به قوانین تبعیض آمیز علیه مردان نوشته شده بود.وی آغاز موج دوم جنبش حقوق مردان (که به آن جنبش حقوق بشر مردان هم گفته می شود) را نیز مصادف با ظهور اینترنت جهانی و تأسیس تارنمای «صدایی برای مردان» در سال 2009 میلادی قلمداد کرده است. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که پاول ایلام(Paul Elam) موسس تارنمای «صدایی برای مردان» هم در نوشتن این کتاب با پیتر رایت همکاری داشته و بنابراین انتخاب سال تأسیس این تارنما به عنوان نقطۀ آغازین موج دوم جنبش حقوق مردان در حالی که تارنماهای زیادی پیش از آن به مسئلۀ حقوق مردان پرداخته بودند را نمی توان صرفاً انتخابی بدون سوگیری تصور کرد.

همچنین در این کتاب نام برخی از فعالان برجستۀ حقوق مردان مانند مِل فایت (Mel Feit) و یا سازمان هایی مانند «سازمان ملی مردان» نیز ثبت نشده که خود نشان دهندۀ سوگیری نویسنده در نوشتن تاریخچۀ جنبش حقوق مردان می باشد.
همچنین رابرت اِستف(Robert Estephe) مورخ روابط بین جنسیت ها (او در گذشته یک مرد هوادار فمینیسم بوده که امروز از این قضیه پشیمان است) در مقاله ای با عنوان «روشنگری تاریخی دربارۀ جنبش حقوق مردان» که در تارنمای صدایی برای مردان منتشر شده به آغاز فعالیت «جنبش حقوق مردان» از دهۀ 1920 میلادی اشاره کرده و یکی از مهمترین دلایل آن را نیز واکنش به مشکلات پرداخت نفقه برای مردان برشمرده است.او در این مقاله نخستین سازمان حقوق مردان در جهان را سازمانی بنام «فدراسیون حقوق مردان» معرفی می کند که در سال 1926 میلادی در وین تأسیس شده اما به دنبال آن مدعی می شود که در هیچ منبعی از این سازمان نام برده نشده چرا که نام اولین سازمان حقوق مردان در جهان را از تاریخ حذف کرده اند! اِستف در این مقاله از نقش برجستۀ زنان در سال های اولیۀ پیدایش جنبش حقوق مردان در ایالات متحده آمریکا نیز یاد کرده و تا جایی پیش می رود که خانم بِسی کولی (Bessie Cooley) را به عنوان بنیان گذار نخستین سازمان حقوق مردان در آمریکا بنام «جمعیت ناراضی پرداخت کنندۀ نفقه» معرفی می کند.

با این حال بر پایۀ منابع موجود و مستندات در دسترس و برخلاف ادعاهای مخالفان «جنبش حقوق مردان» باید عنوان کرد که مردان در کشورهای غربی سال ها پیش از شکل گیری موج دوم فمینیسم به قوانین تبعیض آمیزی که علیه شان وجود داشته معترض بوده اند. همچنین با گذشت زمان این اعتراضات گسترده تر شده و در نهایت به صورت جنبشی سازمان یافته در جوامع غربی نمود پیدا کرده است. بنابراین ادعای افرادی که «جنبش حقوق مردان» را به عنوان جنبشی نوظهور که صرفاً در واکنش به موج دوم فمینیسم پدید آمده را نمی توان جدی گرفت.

از طرفی هم اگر این ادعا را بپذیریم که «جنبش حقوق مردان» به عنوان جنبشی سازمان یافته و دارای اعضای فعال و کنشگر، بیشتر از صد سال است که در کشورهای غربی در حال تلاش برای رسیدگی به مشکلات مردان و مبارزه برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه آنان می باشد، آنگاه پرسشی که به ذهن متبادر می شود این است که: دستاورد بیش از 150 سال فعالیت «جنبش حقوق مردان» در غرب چه بوده است؟ آیا فعالیت های این جنبش باعث کاهش مشکلات مردان و یا بهبود کیفیت زندگی آنان شده؟ آیا جنبش حقوق مردان توانسته مانع تصویب قوانین تبعیض آمیز علیه مردان شود؟ آیا تلاش های این جنبش در راستای اتحاد و آشتی جنسیتی اثربخش بوده؟ در پاسخ به این سوالات باید عنوان کرد که جواب هیچ کدام از آنها مثبت نیست! همچنین به گفتۀ حامیان جنبش حقوق مردان، این جنبش فقط چند سالی است که شاهد افزایش اعضا بوده (البته باید مشخص شود که آیا این افزایش در اعضای جنبش حقوق مردان شامل پیروان جنبش مگتاو MGTOW نیز می شود یا خیر؟ چرا که تعداد قابل توجهی از اعضای این جنبش امروز خود را فعال حقوق مردان نمی دانند بلکه پیرو جنبش مگتاو هستند) از این رو نمی توان به سادگی این ادعا را پذیرفت که «جنبش حقوق مردان» به عنوان جنبشی سازمان یافته در 150 سال اخیر برای احقاق حقوق مردان به صورت مستمر در حال فعالیت و مبارزه بوده در حالی که شواهد نشان می دهند که این جنبش در بهبود وضعیت مردان و جلوگیری از تصویب قوانین تبعیض آمیز علیه آنان دستاورد چشمگیری نداشته است!

نقد جنبش حقوق مردان

پیش از آنکه به نقد «جنبش حقوق مردان» بپردازیم ابتدا باید عنوان کرد که تأثیر این جنبش به لحاظ اجتماعی در مقایسه با سایر جنبش های مردان در کشورهای غربی بسیار پررنگ تر بوده است.همچنین تلاش های «جنبش حقوق مردان» در رابطه با افشای دروغ های جنبش فمینیستی و آگاهی رسانی دربارۀ مسائل و مشکلات مردان (مانند خشونت خانگی، تجاوز، حضانت فرزند، خودکشی، حقوق باروری و حقوق پدران) را به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت. با این وجود «جنبش حقوق مردان» علی رغم چند دهه فعالیت و کوشش برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه مردان و بهبود کیفیت زندگی آنان نه تنها دستاورد چشمگیری در این زمینه نداشته بلکه در ایجاد گفتمانی که بتواند مردان را با یکدیگر متحد کند نیز موفق نبوده است. از این رو تعداد قابل توجهی از اعضای جنبش حقوق مردان طی چند دهۀ اخیر یا از فعالیت به عنوان مدافع حقوق مردان دست کشیده و یا جذب جنبش های دیگری مانند MGTOW (مردان راه خود را می روند) شده اند.جنبشی که مردان را تشویق به دوری از زنان و عدم مشارکت اقصادی اجتماعی می نماید. در پایان به برخی از مهمترین دلایل عدم موفقیت «جنبش حقوق مردان» در راستای نیل به اهداف خود اشاره می شود.

بعضی از این دلایل عبارتند از:

در طول چند دهه ای که از ظهور «جنبش حقوق مردان» در کشورهای غربی می گذرد، بسیاری از رهبران و فعالان این جنبش بجای ارائۀ راهکار های کاربردی و اقدام های عملی برای برطرف کردن مشکلات مردان و رفع قوانین تبعیض آمیز علیه آنان همچنان مشغول سخنوری و شکایت کردن هستند.

مطرح کردن افرادی با سابقۀ عضویت در سازمان های فمینیستی به عنوان رهبران و سخنگویان جنبش حقوق مردان مانند وارن فرل (Warren Farrell) در حالی که این افراد نه تنها خود را فعال حقوق مردان نمی دانند بلکه در مواردی حتی از فعالیت های این جنبش نیز انتقاد کرده اند.

اجازۀ ورود و فعالیت زنان در جنبش حقوق مردان به عنوان کنشگر و یا سخنگوی این جنبش سبب شده تا اولاً زنان بتوانند در فرایند تصمیم گیری، سیاست گذاری و حتی کنترل جنبش حقوق مردان نقش تعیین کننده ای را ایفا کنند و ثانیاً محافل مربوط به حقوق مردان تبدیل به جولانگاه زنانی شود که در ظاهر مدافع حقوق مردان هستند اما در باطن اهداف دیگری را دنبال می کنند. برای نمونه می توان از کِیسی جِی (Cassie Jaye) فیلمساز آمریکایی و سازندۀ مستند «قرص قرمز» نام برد.

مستند قرض قرمز (The Red Pill) محصول سال 2016 میلادی کشور آمریکا به کارگردانی کیسی جی با موضوع جنبش حقوق مردان است. کیسی جی پیش از ساخت این مستند خود را یک فمینیست می نامید اما پس از مصاحبه با فعالان حقوق مردان و آگاه شدن در مورد حقیقت فمینیسم در انتهای این مستند اعلام می کند که دیگر حاضر نیست خود را یک فمینیست بنامد.وی با ساخت این مستند به شهرت جهانی رسید و بارها در مصاحبه های مختلف به عنوان سخنگوی جنبش حقوق مردان دربارۀ مسائل و حقوق مردان سخنرانی کرده است.اما برخلاف تصور طرفداران جنبش حقوق مردان، این شخص در مصاحبه هایی که انجام داده نه تنها خود را مدافع حقوق مردان و یا مخالف فمینیسم معرفی نکرده بلکه تا جایی پیش می رود که با انتقاد از جنبش حقوق مردان مدعی می شود که این جنبش نمی تواند تمام جوانب را در نظر بگیرد! در واقع کیسی جی از مشکلات مردها که از مدت ها پیش توسط جنبش حقوق مردان مطرح شده بود به عنوان سکوی پرتابی برای رسیدن به شهرت و موفقیت شغلی استفاده کرد.

از طرف دیگر، پیام زیرآستانه ای که ساخت مستند قرص قرمز به جامعه مردان منتقل می کند این است که تلاش یک ساله زنی که سابقا فمینیست نیز بوده برای رساندن صدای مردان به گوش جامعۀ جهانی از تلاش صد سالۀ جنبش حقوق مردان تأثیرگذارتر بوده است! حتی در کشور استرالیا نیز با وجود آنکه فعالان حقوق مردان مدت هاست که برای احقاق حقوق مردان در تلاش هستند اما یک زن آمریکایی/ استرالیایی بنام سیدنی واتسون (Sydney Watson) است که می تواند بنام دفاع از حقوق مردان راهپیمایی برگزار کند و صدای آنان را به گوش جامعه جهانی برساند در حالی که واتسون حتی خود را فعال حقوق مردان نیز نمی داند! همچنین از زنان فمینیستی مانند کریستینا هاف سامرز (Christina Hoff Sommers) و یا کامیل پالیا (Camille Paglia) نیز می توان نام برد که مسائل و مشکلات مردان را دستاویزی برای ترویج عقاید فمینیستی کرده اند.

زنان در جنبش حقوق مردان تا اندازه ای قدرت گرفته اند که کنفرانس بین المللی مسائل مردان سال 2019 میلادی نیز به میزبانی و حمایت زنان مدافع حقوق مردان مانند کارن اِستراون Karen Straughan)) برگزار شده است.در نتیجه بسیاری از منتقدان جنبش حقوق مردان پیش بینی می کنند که تا چند سال آینده مدیریت و جهت دهی این جنبش به دست زنان خواهد افتاد و این جنبش به طور کلی از مسیر اصلی خود خارج خواهد شد.

جنبش حقوق مردان بیشتر تمرکز خود را بر روی آگاه کردن جامعه نسبت به آسیب هایی که مردان در اجتماع با آنها روبرو هستند و همچنین اصلاح و یا تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه مردان گذاشته در حالی که به بُعد فردیِ زندگی مردان توجه کمتری کرده است.

رامین جمالی فعال حوزه مردان

مطالب پیشنهادی
ارسال نظر
علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان
بازرس ویژه معاونت علمی و فناوری دانش بنیان ریاست جمهوری منصوب شد

بازرس ویژه معاونت علمی و فناوری دانش بنیان ریاست جمهوری منصوب شد

گردهمایی مراکز نوآوری منتخب سراسر کشور برگزار می شود

گردهمایی مراکز نوآوری منتخب سراسر کشور برگزار می شود

پروژه پرورش آبزیان دریایی در استان بوشهر تدوین شد

پروژه پرورش آبزیان دریایی در استان بوشهر تدوین شد

شناسایی کنسرسیوم میکروبی در حذف آلودگی های نفتی دهلران

شناسایی کنسرسیوم میکروبی در حذف آلودگی های نفتی دهلران

ایجاد کنسرسیوم در حوزه گیاهان دارویی و فرآورده های طب سنتی

ایجاد کنسرسیوم در حوزه گیاهان دارویی و فرآورده های طب سنتی